آوای یکماهه

آوایم یکماهه شد. دخترکی که میگویند شبیه من است و برای من شباهتش با سپهر مانند سیبی است که از وسط به دو نیم شده باشد. اینکه بگویم زیباست و خواستنی ، میشود قصه همان خانوم سوسکه ای که قربان دست و پای بلوری بچه اش میرفت. پس فقط میگویم بودنش آنقدر نعمت بزرگی ست که شکر هزار باره اش هر روز کم است. روز تولدش در اتاق عمل صدای گریه اش که بلند شد نفس راحتی کشیدم. دکتر از پشت پارچه سبز صدایم زد:" میشنوی صداشو ؟ هنوز درش نیاوردم که داره گریه میکنه!!" و من خندیدم. دخترکم چه زود شروع به گریه کرده بود. قبل از تنفس هوای این دنیا. نمیدانم نشانه ی خوبی است یا بد اما لااقل از اولین ضربه های این دنیایی در امان مانده بود. و بعد صورتش را دیدم. کوچک و آرام. لب هایش را بارها و بارها بوسیدم . مادر شدن سخت است. مسولیت کودکی که کاملن وابسته و محتاج توست سنگین است و گاهی کمرشکن. ولی نگاه کردن به چهره معصومش و خنده های در خوابش آنقدر شیرین است که تحملش آسان و خواستنی میشود. این روزها چندان فرصت تمرکز و نوشتن ندارم . روال زندگی بر اساس نیازهای دخترک مشخص میشود که با هربار دیدنش خدا را شکر میکنم و برای همه مان سلامتی و شادی و آرامش آرزو میکنم. پ.ن : روزهای آخر سالتان زیبا و پررونق.
نظرات 13 + ارسال نظر
ادریس یکشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:59 ب.ظ http://abi-sourati.blogsky.com

خدا رو شکر...
سالیان سال شاد و سلامت بمانید.

خانوم گل دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:04 ق.ظ http://rozhayezendegiman.blogsky.com

همه بچه ها ازنگاه پدرو مادرشون زیباترینن.خدا این فرشته کوچولویه شمارو هم حفظ کنه.

سحر دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 09:19 ق.ظ

ایشالا تنش سالم.سایه شما بالای سرش و همتون در پناه خدا.دیروز به عادل میگفتم هنوز نتونستم اون اتفاق رو هضم کنم و نه حتی باور...مثل یه خواب بد و کابوس...چقدر دنیا عجیب و چقدر ما آدمها عجیبتر...من جای تو نیستم اما تمام اون لحظه توی بیابان و تنهایی رو همیشه مرور میکنم توی رویا تو رو در آغوشم میگیرم و فشار میدم ...من هیچوقت از اون اتفاق دور نشدم...

طیبه دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:33 ب.ظ

ای جانم پگاه عزیز
شکفتن این گل تازه بر همه ی ما و بر همه ی دنیا مبارک است
خیلی خوش حالم برای همه مون که آوای نازنین رو داریم
روی ماه هر دو تاتون رو می بوسم مادر مهربان و کوچولوی دوست داشتنی
امسال عید برا همه مون قشنگ تره.خدا رو شکر.

پریسا سه‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 12:43 ق.ظ

سلام
چند بار برگشتم از اول متن نوشته شدت را مرور کردم هی خوندم و دوباره و دوباره ....نمیدونی چقدر خوشحال شدم و اشک شوق ریختم زیباترین خبری بود که این ماه شنیدم
امیدوارم همیشه سایتون بالا سر آوای دوست داشتنی باشه
حسابی بوی تنش و حس کن چون تازه از بهشت از کنار بقیه فرشته ها اومده که یکی از اونا سپهر ناز بوده
از خدای فرشته ها میخوام آوا سلامت باشه و سال های سال مونس مادر و پدرش باشه

هومن چهارشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 01:53 ق.ظ

شادیت مبارک باد
آوا یکماهه شد یکساله و بعد 10 ساله و 20 ساله و 30 و ...و تو همچنان مادرش خواهی ماند ،کودکش هم که دنیا بیاید همچنان تو را مادر صدا می کند و تو بازهم مادرش خواهی بود..روال زندگی نه امروز که خیلی روزهای بعد هم بر اساس نیازهای او مشخص می شود حتی وقتی که دخترک نباشد .دختری به بلندبالایی پدر شاید...
اصلا تو نگو مادر و دختر بگو عاشق و معشوق جدیدی به جهان افزوده شده و افزوده شدن هر عاشق و معشوق جهان را برای همه زیباتر می کند ،قابل تحمل تر ،عشقتان مدام مادر و دختر جدید...

مریم ( ماریا) یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 07:22 ق.ظ

پگاه عزیزم

قدم این فرشته زیبا و خواستنی برای همه ما مبارک است. دختری که هدیه الهی ست برای یک مادر صبور و آرام و قوی . از طرف من هم آن رخ مه جبین اش را ببوس . آوای خواستنی ، آوای بهاری .... آوای زندگی . بهترین ها را برایتان از خدای مهربان می خواهم .

فهیمه یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 08:22 ق.ظ

به به بالاخره نوشتی..
از خوندن نوشته های شادت بگیر تا شنیدن صدای ارامت و از همه بهتر دیدن صد باره ی روی ماه دخترت، مستم میکنه به خدا

منا یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:07 ق.ظ http://radiomona.blogsky.com

سلام بر آوای خوش زندگی :-)

مینا دوشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 01:30 ب.ظ http://manimbalam.blogfa.com

پگاه عزیز :
قدم بهترین آوای زندگیت به این دنیا مبارک .

gilnar دوشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1392 ساعت 11:32 ب.ظ

پگاه عزیز سلام
من دوست الی مامان سوین هستم نوشته هاتودوست دارم الانبا شنیدن خبردخترت دیگه نتونستم چیزی ننویسم واقعا برات خوشحالم و بهترینهارو آرزو میکنم
منم یه دختر 5 ماهه دارم .

مائده سه‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 08:21 ب.ظ

پگاه عزیزم سلام.
خیلی خیلی مبارک باشه .نوشته هات رو خوندم و گریه کردم.دلم برای همتون تنگ شده دختر گلت رو ببوس.شمارنو ندارم که بهت تبریک بگم.
واقعا خوشحالم .

رهی یکشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 11:55 ب.ظ http://derica.blofa.com

بچه اگه ۴۰/۵۰ساله هم بشه برا مادرش همون بچه است
ومادر همیشه دل نگران بچه هاشه ولی این دل نگرونی عجب شیرینه
موفق وسالم باشید/خودت دخترک وبابای دخترک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد