"آوا"ی زندگی

سلام

روزهای پرتنشی را گذراندیم. روزهایی که آرامش گم شده بود در هیاهوی اتفاقاتش. شاید عجیب هم بود اما گذراندیم. شاید برای من ساده تر بود از نگاه تو . . .

رفتن و آمدن آدم ها برایم ساده شده ست. همانقدر که ناراحتی ام عظیم نیست ، خوشحالی ام هم. و این می دانم سخت است برای دیگرانی چون تو. فاصله ها و دور بودن از آدم های دوست داشتنی زندگی ام آنقدرها آزارم نمیداده هیچوقت و حالا هم.

سفر هم برایم دردآور نبوده هیچوقت. گفتی من هیجان دارم برای سفرهایم و گفتم دیگر برای هیچ سفری هیجان نخواهم داشت. فقط دور شدنش را میخواهم و گم شدن در مکانی جدید که هیچ جا جدید نیست وقتی ذهنت و قلبت پر از یاد باشد و دهانت پر از آه !

و خوب میدانی این روزهایم سرشار از "آوا"یی خواستنی ست. آوایی روح بخش و جان افزا. آنقدر که هر چه بخواهد آرامشش را بر هم بزند دور میکنم از خودم. حتی اگر بر خلاف خواستم باشد این دور شدن ها.  یادم بینداز بعدها بگویمش آنقدر که من مدیونش هستم او هیچ دینی بر من نخواهد داشت! این همه که بودن او حتی در حد شنیدن ضربان قلبش و ضربه های بدنش بر بدنم آرامم میکند ، بعدها مادر بودنم برای آرامشش شاید کافی نباشد.

میدانم "آوا"یم همه چیز را بهتر خواهد کرد. تو هم میدانی !!!!