دیالوگ خاص آدم های خاص من

برای من اینجوری ست. دوستانم که یا هنوز نزدیکیم به هم یا زمانی نزدیک بوده ایم یک دیالوگ دارند برای خودشان که در ذهنم حک میشود. نه اینکه خیال کنید تکیه کلامشان هست ها نه !! دیالوگی که شاید خودشان هم یادشان نباشد ولی همان لحظه که گفته میشود میرود در فایل مخصوصشان و به عنوان دیالوگ خاص آن شخص ثبت میشود. حتی حالت گفتن آن حرف هم ثبت میشود.

اصلن این قضیه تازه نیست ها ... از بچه گی ام همینطور بوده. آن وقت ها که آدم های دوست داشتنی زندگی ام معلم هایم بوده اند. از خیلی هاشان همچین دیالوگ هایی دارم که با ثبت اتفاق همان موقع است.

خیلی وقت ها ، واقعن خیلی وقت ها اسم آن آدم ها که یادم می آید یا میبینمشان دیالوگشان می آید در ذهنم و دوست دارم بپرسم:"یادت می آید یک وقتی یک جایی همچین حرفی زدی بهم ؟؟!! " و چقدر خوب است اگر بگوید : "معلومه یادمه. فکر کردم تو یادت رفته " و بهتر است بعدش بگوید : " یادته خودتم اینو گفتی یه جایی و یه وقتی . " و من یادم نباشد و بعد هی برایم خاطره بریزد بیرون که یادم بیاید و من هی کیف کنم که چقدر یادش است از من و بعد یادمان بیاید که چقدر دوست بودیم زمانی و چقدر خاطره داریم و چقدر دور شدیم ... بعد تصمیم بگیریم باز نزدیک شویم. دیالوگ های جدید بسازیم برای هم. خاطره های جدید... بعد دوباره دور شویم ... دوباره یادمان بیاید ... دوباره نزدیک شویم ...

این دوباره ها دور باطل نمی شوند هیچوقت. این دوباره ها شوق اند ... ذوق اند ... زندگی اند ...


پ.ن1.: بیایید بپرسید دیالوگ های خودتان را . ولی دیالوگ میگویم در برابر دیالوگ !!!

پ.ن.2:عواقب بعدهایش و دوباره ها پای خودتان . . . می ارزد ولی !

معجزه ی تنبلی

تنبل که میشوم در نوشتن یعنی اوضاع یا زیادی آرام است یا اگر اتفاقی هم هست قابل نوشتن نیست. و در حال حاضر شاید مخلوطی از هر دو باشد که نمینویسم و به روز نمیشوم.

تنها اتفاق مهم قابل نوشتن این روزها این است که "امیدواری" کلمه اکثر مردم اطرافم شده. میگویند امیدواریم درست شود با تغییر و خب وقتی آدم ها می رسند به این کلمه یعنی راهی برایشان نمانده و باید فقط نظاره گر باشند و امیدوار! خیلی هامان هم به معجزه معتقدیم . همیشه بودیم و شاید اینبار معجزه ای رخ دهد. خدا را چه دیدیم !

خلاصه همین دیگر .


پ.ن : تنبلی خوب است گاهی اوقات مثل امیدواری و معجزه . . .