تنبل که میشوم در نوشتن یعنی اوضاع یا زیادی آرام است یا اگر اتفاقی هم هست قابل نوشتن نیست. و در حال حاضر شاید مخلوطی از هر دو باشد که نمینویسم و به روز نمیشوم.
تنها اتفاق مهم قابل نوشتن این روزها این است که "امیدواری" کلمه اکثر مردم اطرافم شده. میگویند امیدواریم درست شود با تغییر و خب وقتی آدم ها می رسند به این کلمه یعنی راهی برایشان نمانده و باید فقط نظاره گر باشند و امیدوار! خیلی هامان هم به معجزه معتقدیم . همیشه بودیم و شاید اینبار معجزه ای رخ دهد. خدا را چه دیدیم !
خلاصه همین دیگر .
پ.ن : تنبلی خوب است گاهی اوقات مثل امیدواری و معجزه . . .
بلاخره پذیرفتی تنبلیم حتی میتونه خوب باشه
امید چیزه فوقالعاده خترناکیه برای از دست دادن
البته قبلن هم پذیرفته بودم که کمی تنبلی و گاهی بد نیست. البته این تنبلی هیچوقت به پای تنبلی های شما نمیرسد رییس!
و این خترناک فرق دارد با اون خطرناک؟؟
و چه ارتباط عجیبیست بین این واژگان .انتظار معجزه و تنبلی ...
اگر امیدواری و انتظار معجزه مخرج مشترک تمامی حرفهاست می تواند یک معنایش هم این باشد که تنبلی نه مختص شماست بلکه فراگیر و شاید هم واگیر شده .
البته به روز نشدن هم دلیل تنبلی نیست .گاهی آدمها ساعت ها و کیلومترها توی دلشان و توی ذهنشان و هر روز و هروز پیاده روی می کنند .می دوند ...
بله خب و ما اصولن به ارتباط کلمات واقفیم و عمدی ست در این ربط دادن ها و من اگر میدانستم تنهایم در این تنبلی ها که شاید جرات اعترافش را نداشتم . همیشه یارانی هستند برای تنبلی و البته یارانی برای پیاده روی و دویدن در ذهن حتی اگر مقصدی نباشد !
خدا را چه دیدیم!!
وبلاگ بسیار زیبایی دارین