بپرس!

همیشه یکی باید باشد که بپرسد. از هر چیزی، از دلیل کارهایت ، علاقه مندی هایت یا زندگی ات حتی. بپرسد و بعد تو هی حرف بزنی. هی حرف بزنی و از همه چیز بگویی. خالی شوی و حس خوبی داشته باشی.

بپرسد و حتی اصرار کند برای دانستن پاسخ سوالش. مثلن وقتی میگویی: " بد نیستم" بپرسد :" چرا نمیگویی خوبم ؟ " و با وجود طفره تو باز هم بپرسد . . . و بعد آنقدر خوب گوش کند که تو بی امان حرف بزنی.

بهترین قسمتش این است خیلی وقت ها بین همین حرفا به چیزهایی میرسی که تا به حال فکرش را نکرده بودی. به ایده های جدید یا حتی حس های جدید.

بدترین قسمتش این است که وقتی میگویی و حتی بعدترش نمیفهمی چه چیزهای مهمی میگویی و اصلن گفتن این همه حرف به یک نفر کار درستی ست یا نه ؟! و خب دیگر گفته ای و پشیمانی هم برود بمیرد که هیچ سودی ندارد.

اگر من باشم بهترین قسمت را ترجیح میدهم یعنی همان داشتن احساس خوب و بعد گرفتن کلی ایده پنهان در ذهنم. ایده هایی که سر فرصت مینشینم و خوب بهشان فکر میکنم و انگار همه چیز حل میشود.

داشتن دوستان جزیی نگر ، نعمت بی نظیری ست. که با نوع نگاهت ، با لحن حرف زدنت و یا حتی ادبیات و کلماتی که تایپ میکنی بفهمند چگونه ای!!! و حیف که زیاد نیستند دوستانی از این دست . . .


پ.ن : به یقین خودم را یکی از دوستان خوب جزیی نگر برای دوستانم میدانم!

نظرات 4 + ارسال نظر
نیلوفر پنج‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:49 ق.ظ http://wlootoos.blogfa.com/

همیشه باید باشد پگاه جان
کاش میشد با کلمات گفت که چه کردی با دل ما با این پست
همیشه باید باشند کسانی که نازت را بکشند و بفمانند که برایشان عزیزی و بودنت را می خواهند
همیشه باید باشند

هومن پنج‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:20 ب.ظ http://bidivar.blogfa.com

و چه لذتی دارد برای کسی که می داند شنونده اش از جنس خاله زنک ها و عمومردک های این روزگار نیست.که دغدغه ات را دارد .که دوست است .از سرکنجکاوی و فضولی نیست که می پرسد.توی این گفت و شنود است که نه فقط دل که راه باز می شود و چشم .و تو انگیزه می شوی .جرات می شوی .هستت بود می شود و ردی برجای می گذاری.من هم بیشتر و بیشتر شنونده بوده ام و کمتر از کمتر گوینده و شاید از همان بیشتر شنیده هایم بوده که از کمتر گفته هایم بیشتر و بیشتر برداشته ام ...

ادریس پنج‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 01:26 ب.ظ http://abi-sourati.blogsky.com

خوش به حال دوستانت

فهیمه یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:09 ب.ظ

من رفتم یه نوشابه برات بیارم پگاه جون ..
ولی جدا از شوخی بیخود نیست که همه خواستن تو توصیفشون کنی .. خوب می دونستن که جزئیات رو میبینی و خوب هم تحلیل می کنی.. خوش به حال خودم که با منم دوستی....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد