اجبار

بعضی وقت ها حوصله نوشتن ندارم ولی خودم را مجبور میکنم به نوشتن. اصلن خوبی وبلاگ همین است. وسوسه به روز شدن می افتد به جان آدم. انگار یک بچه داری که چند روز است از نان و آبش گذشته و تو مسولی در قبالش. یک مسئولیت مجازی ! پس باید بنویسم حتی شده از حال و هوای معمولیه رو به بدم و هیچ توضیحی هم ندهم برایش.

یا مثلن بنویسم از اینکه دوستی با خواندن نوشته هایم هوس نوشتن کرده چقدر کیفور شدم و خودم را یک الهام دهنده بزرگ تصور کردم که می تواند با قلمش دنیا را به حرکت وا دارد . . .

یا حتی از شیرین زبانی های پسرکم که با گفتن هر کلمه غلط غلوطش دلم قنج میرود برایش . . .

و از دلتنگی هایی که همیشه هستند و فقط رنگ عوض میکنند و گاهی میشوند دغدغه روزها و شب هایم . . .

و خیلی چیزهای دیگر که وقتی بخواهی خودت را مجبور کنی به نوشتن تا همین اندازه بیشتر پیش نمی رود دیگر  .

ولی خب ! فردا روز دیگری ست حتمن . . .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد