تنهایی پر هیاهو

من در تنهایی هایم بزرگ شدم. تنهایی هایی چند روزه ،چند ساعته یا حتی چند دقیقه ای. وقت هایی که اطرافم پر بود از جمعیت ولی تنها بودم.

 در خانه نشسته روی مبل یا در آشپزخانه در حال خرد کردن پیاز یا ایستاده توی بالکن و زل زده به نقطه ای نامعلوم یا خوابیده در تخت و گوشی به دست در حال تایپ متنی. سکوت میتواند آدم را ببرد به گذشته یا حتی آینده که هی بالا پایین کنم خودم را که چه شد که این شد یا چه خواهد شد اگر آن شود.

در خیابان هنگام پیاده روی های بدون مقصد که انگار فقط خودم هستم در شلوغی اطرافم. گاهی گذشتن از مکان آشنایی میتواند خاطراتی را بریزد توی سرم که گیجم کند که چقدر میشود فرار کرد و باز هم گیر افتاد.

 یا در کوپه قطاری در سفر، زل زده به بیابانی که میرود و تصویر من در همه ی آن بیابان های رفته پیداست و هی خیال میشود بافت که کاش تصویری دیگر کنارم بود و ای کاش های تمام نشدنی. 

 بزرگ شدم در تمام این لحظات تنهایی که فکر بود به گذشته ای که رها نمیکند آدم ها را. آینده ای که می ترساند . امیدواری ای که تمامی ندارد. تنهایی که فرصت گفتگو با درون را به آدم می دهد که رک و راست بگوید از روزهای رفته و نیامده. گاه نوازشش کنم و دل بسوزانم برایش . حق بدهم به کاری که کردم و گاهی سرزنش کنم که های حواست کجا بوده ؟

کنکاش های وقت تنهایی نوری هستند که درون پر هیاهویم را روشن و آرام میکند. همین حالا هم نوشتن در تنهایی بزرگترم کرده است. 


پ.ن: عنوان متن، اسم کتابی ست از بهومیل هرابال

نظرات 1 + ارسال نظر
هومن سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 01:29 ب.ظ

مفهوم تنهایی بخش بزرگی از ادبیات و عرفان ایران را به خود اختصاص داده ،از سعدی جان بگیرید که می گوید :هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای تا همین نزدیکی ها و هم عصر خودمان که بامداد بی بدیل فریاد می کند :کوه ها با همند و تنهایند/همچو ما با همان تنهایان
اینگونه با خود به سر بردن در واقع و در اصل خود را تنها نگذاشتن و از خود غافل نشدن است ،یک جور پارادکس زیبا،اگر بگوییم این هم نوعی مراقبه است بیراه نگفته ایم و همه این ها را شما به سادگی و زیبایی و ملموس و آشنا با زندگی روزمره ما نوشته اید ،به شیرینی همیشه ،جان مریزاد ،دل مریزاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد