سر به زیر . . .

شده ام جغد . . . شب ها بیدارم و روزها میخوابم. . . .

بعد میشوم عین مورچه . . . هی جمع میکنم و جمع میکنم . لامصب تمام نمیشود . . .

بعد میشوم خرس و میخوابم . . . بعد جابه جا میکنم . . . بعد دوباره میشوم جغد و بیدارم تا صبح . . .

برنامه دقیق این روزهایم است. با خط پررنگی از یک حس خوب دوست داشتن . . . 

با هی تجربه های جدید . . . با لحظه های خوش همراه با خستگی . . . با مریضی ای که فکر ول کردن ندارد . . . با قرص هایی که نمیخورم تا خوابم نبرد . . .  با هوایی که خوب است و نمیدانی باید دلتنگ باشی یا خوشحال . . . با غمی که تازه میشود و سرد میشود هی . . .

بهار این روزهای من انگار میخواهد در زمستان شروع شود . . . شکوفه دهد . . . به بار بنشیند  . . . و میخواهم سرم پایین تر از همیشه باشد . . .




نظرات 14 + ارسال نظر
ارام یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:45 ب.ظ http://ghasam.blogsky.com

سلام
چه برنامه ای ...!!
یه تغییرش بده!
در پناه حق

مریم یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:14 ب.ظ

جه توصیف وتشبیهای قشنگی راجع به خودتون دارید...نوشتتون پرازانرژی بود ومتقابلااین انرژی روبمن هم منتقل کردین.اما سرتون روهمیشه بالا نگه داریدنه پایین..

هومن یکشنبه 26 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:57 ب.ظ

شاید بخاطر همین جانمایی جانوران مختلف درون آدمی بوده که خدا انسان را اشرف مخلوقات دانسته .یعنی یک جورهایی کامل بوده از ین نظر .حالا تو سه تایش را پیدا کرده ای .به نظرم اگر درست نگاه کنی پی به جنگل جانت می بری .تمام و کمال .با آن پرندگانش پرندگانش پرندگانش...
خط پررنگ دوست داشتنت هم پررنگتر باد .همین خط را بگیر و برو ....
بهارت هم بار می دهد.حتما.شک نکن...و سرت فقط به مصداق ( درخت هرچه پربارتر سر به زیر تر) اگر باشد برایم شاید پذیرفتنی و دیدنی باشد برایم.
« زندگی را شعله باید برفروزنده؛
شعله ها را هیمه سوزنده.
جنگلی هستی تو، ای انسان!

جنگل، ای روییده آزاده،
بی دریغ افکنده روی کوه ها دامان،
آشیان ها بر سرانگشتان تو جاوید،
چشمه ها در سایبان های تو جوشنده،
آفتاب و باد و باران بر سرت افشان،
جان تو خدمت گرِ آتش...
سربلند و سبز باش،‌ ای جنگلِ انسان!

منا دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:19 ق.ظ http://radiomona.blogsky.com

سلام
اگه دوست داشتی به این برنامه روزانه ات یکم چاشنی هم اضافه کنی به بازی وبلاگی شب یلدای من بپیوند :-) خوشحال میشم

نیلوفر دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:07 ب.ظ http://wlootoos.blogfa.com/

تو را که می خوانم
از خودم شرمنده میشوم

فهیمه دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:37 ب.ظ

بهارت همیشگی باشد دوستم..

بهنام دوشنبه 27 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:38 ب.ظ http://gahgah.blogsky.com/

میخواهم سرم پایین تر از همیشه باشد.

[ بدون نام ] سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:47 ب.ظ

پگاه جان ، برات آرزو میکنم که هر روز پربار تر و پربار تر بشی و این سربه زیری حس خوبیه فکر کنم

مریم چهارشنبه 29 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:44 ب.ظ http://mariya1391.blogfa.com

دلم می خواهد به تو بگویم
خانه تازه ات
نفس تازه ات
قدم تازه ات
بهار تازه ات
مبارک است و از همه مهمتر امید توست که برایم مقدس و دوست داشتنی ست پگاه جانم .

سوین دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:47 ب.ظ http://sewin.persianblog.ir//

عالی تر همیشه .

ادریس سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:22 ب.ظ http://abi-sourati.blogsky.com

چه برنامه دقیقی!

بهارت پرشکوفه...

مینا سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:42 ب.ظ

دوست عزیز سلام . یکی از دوستان آدرس وبلاگت رو تو وبلاگ ساچلی گذاشته بود اومدم . وقتی نوشته هات رو خوندم خیلی ناراحت شدم و با اینکه تو شرکتم اشکام سرازیر شدن . منم یه پسر دارم حس مادرانه ات رو خوب میفهم . هفته پیش افتاد تو جوی ، جوی نگو چاه کم عمق بگو کم مونده بود از دستش بدم . خدا رو شکر پشت سرش نبود . خیلی ناراحت بودم که از دستش میدادم چیکار میکردم .
متاسفم میپرسم میشه بنویسی واسه چی از دستش دادی ؟؟

نسیم سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:02 ب.ظ http://http:/www.panizgol.blogfa.com

سلام
م حرفای قشنگ بلد نیستم نمی دونم چی بنویسم در مقابل این همه نوشته زیبا واقعآ قلمت زیباست

بیش از ۱۰ بار همه متناتو خوندم خیلی زیبا می نویسی و دلنشین .عزیزم چرا یه کتاب با قصه های کوتاه چاپ نمی کنی؟

سوین چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:00 ب.ظ http://sewin.persianblog.ir//

پگاه جونم خیلی عزیزی . عاشق قلمتم دلم که میگیره میام سراغت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد