آوار

از دیشب زیر آوار بودم . شاید قرار بود اون دیوار خراب شده همین دیوار اتاق من باشه ! شاید قرار بود همین زلزله های دو روز پیش در بندر هم خونه خراب کن باشه ! شاید الان من باید مرده باشم ! ولی آدم های دیگه ای مردن یا دارن میمیرن زیر آوار یا در غم عزیزهاشون دلشون میخواد مرده باشن در کنار اونا . . .

کدوم دیوار درد سرم رو آروم میکنه؟ کدوم دعا این همه بدبختی و مرگ رو از بین میبره؟ کدوم خدا دلش میسوزه برای مادری که بالای سر جسد بچه هاش اشک میریزه؟ کدوم قانونی تعیین میکنه که این بلاها کجا نازل بشه؟ کدوم مدیر باید به داد آدم های گرفتار باشه؟ کدوم دلیل و منطق میتونه توجیه کنه این همه مرگ رو ؟ . . .

کاش همه چی با هم تموم میشد ! کاش حسرتی نمی موند ! کاش نوسترآداموس درست پیش بینی کرده باشه !

نظرات 1 + ارسال نظر
علی یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:01 ق.ظ http://dastforosh.blogsky.com

سلام از نوشته هات میشه پی برد که روح بزرگی داری؛ اگرچه کمی غمگینی. لذت بردم ممنون. دوست داشتی یه سری هم به دوره گرد دستفروش بزن.
http://dastforosh.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد