قرار است اینجا از خودم بنویسم. البته این قراری ست که بین خودم و خودم بسته شده و هر وقت هم بخواهم لغوش میکنم . مثل خیلی کارهای دیگرم .
اما من درگیر زندگی هستم که یه طرفش پسرکم ست و طرف دیگر همسرم و خب تاثیرات آشکارشان در زندگی شخصیم غیر قابل انکار. از 24 ساعت شبانه روز ، 7 الی 8 ساعت خوابم. 4 الی 5 ساعت توی اینترنت میگردم که شامل : فیس بوک ، ایمیل ، یاهو مسنجر ، وبگردی و حالا این وبلاگ هم میشود . بقیه ساعت ها خالص مختص خانواده ست و البته خیلی بیشترش در خدمت رئیس بزرگ یعنی پسرکم. و البته یکساعتی که موقع وول خوردن رئیس بزرگ در تختشان است تا بخوابند ، کتابی هم میخوانم . اما مشکل بزرگتر اینجا نوشتن تنها اینها نیست . . .
اینجا را دوستانی میخوانند که در دنیای واقعی هم میشناسمشان و از آنجایی که من هیچوقت نتوانستم یک آنارشیست باشم ، طبیعتن دست به خود سانسوری میزنم که البته این خصوصیت ایجاد شده در این چند سال گریبان داستان هایم را هم گرفته . داستان های نیمه تمامی که روی هم تلمبار شده و به هیچ سرانجامی هم نرسیده اند.
بعضی خصوصیات آدم ها کاملن دستخوش شرایط جامعه ست و من امیدوارم این محافظه کاری در من به زودی تغییر کند . . .
نویسندگان خوبی که می شناسم آنارشیست نیستند ... خوذ سانسوری اما مقوله ایست برای اجتناب